English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (6393 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radio waves U امواج رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waves U موج
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
new waves U نیوویو
waves U موج زدن
waves U فر موی سر دست تکان دادن
waves U موجی بودن موج زدن
waves U خیزاب
waves U هیجان
waves U موج رادیویی
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
hertzian waves U امواج هرتز
ground waves U امواج زمینی
incoherent waves U امواج همدوس
shock waves U موج ضربهای
shock waves U موج ضربه
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
tidal waves U امواج جزرومدی
brain waves U امواج مغزی
bed waves U موج بستر
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
assault waves U موجهای هجوم
gravitational waves U امواج گرانشی
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
shock waves U موج ضربت
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
thermal waves U امواج گرمایی
sound waves U موج صوتی
sound waves U صوت
train of waves U قطار موج
the waves of the sea U خیزابهای دریا
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
metric waves U موجهای متری
crashing waves U امواج خروشان
the waves of the sea U امواج دریا
detection of seismic waves U ردیابامواجمرتعش
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
transcription of seismic waves U آوانویسیارتعاشزمینی
visualization of seismic waves U تجسمارتعاشاتزمینلرزه
The waves were mountain - high . U موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
The infantry attacked in waves . U پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
amplification of seismic waves U تقویتکنندهامواجمتزلزل
deep water waves U موجهای زیرابی
radio U با بی سیم مخابره کردن
radio U با رادیومخابره کردن
radio U رادیویی
radio U رادیو
radio U بی سیم
a radio U رادیو
radio U پیام رادیویی فرستادن
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio engineering U مهندسی رادیو
radio fix U تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix U تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio engineering U تکنیک رادیو
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
radio carpal U زندی مچی
radio centeral U مرکز بی سیم
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio control U دستگاه کنترل بی سیم
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio day U یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio dicipline U انضباط مکالمه بی سیم
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio silence U سکوت رادیویی
radio sonobuoy U بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio mast U بخشرادیو
radio section U بخشرادیو
radio telescopes U رادیوی نجومی
radio telescope U رادیوتلسکوپ
pirate radio U خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
radio telescope U رادیو تلسکوپ
radio telescope U رادیوی نجومی
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio antenna U آنتنرادیویی
radio operator U متصدی بی سیم
radio star U اختر رادیو
radio telegraphy U تلگراف بیسیم
radio telephony U تلفن بیسیم
radio tube U لامپ رادیو
radio ulnar U وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio wave U موج رادیویی
radio telescopes U رادیوتلسکوپ
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
wired radio U پخش با سیم
radio telescopes U رادیو تلسکوپ
radio set U دستگاه رادیو
directional radio U رادیوی جهت دار
radio frequency U فرکانس بالا
radio frequency U قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio source U چشمه اخترواره
radio guard U نگهبان بی سیم
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio source U چشمه شبه اختری
main radio U اطاق اصلی بی سیم ناو
auto radio U گیرنده اتومبیل
auto radio U رادیوی اتومبیل
field radio U بی سیم صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
radio-telephones U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones U تلفن بی سیم
radio-telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone U تلفن بی سیم
radio telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio button U دکمه رادیو
radio telephone U تلفن بی سیم
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio operator U بی سیم چی
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio active U دارای تشعشع اتمی
radio active U رادیواکتیو
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio beacon U برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio beacon U انتن بی سیم
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay U رادیو رله
radio altimeter U ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio approach U دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio range U ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio prospecting U کشف معادن با رادیو
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
To turn on the light(radio, T. V). U چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
To turn off the lights. (T. V. ,radio). U چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio position finding U روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio telephone transmitter U فرستنده تلفن بیسیم
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency choke U چوک رادیو
radio frequency biasing U بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio data link U ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
portable CD radio cassette recorder U جایگاهCD
tuned radio frequency receiver U رادیو با بسامد میزان شده
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
personal radio cassette player U رادیووضبطصوتشخصی
portable CD radio cassette recorder U ضبطورادیو
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
Recent search history Forum search
2Call sign
2Call sign
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com